نمایشگاه گروهی مجسمه های بچه های شگفت انگیز سندروم داون در گالری کلهر رشت برپا می شود
به گزارش ناجه خبر نمایشگاه گروهی مجسمه های بچه های شگفت انگیز سندروم داون به طراحی و روایت مارال فروزش، ۳۰ مرداد الی ۶ شهریور در گالری کلهر رشت برپا می شود.
مارال فروزش مدیر گروه هنری پرنده زرد درباره این نمایشگاه گفت: «پیله» یک نمایشگاه گروهی مجسمه، حاصل کارگاه های خلاقانه با حضورف اراد شگفت انگیز سندروم داون است.
آثار این مجموعه با تکنیک پاپیه ماشه از کاغذهای بازیافتی، خیال و صبوری ساخته شده اند و با همراهی من به عنوان تصویرگر و مؤسس استودیوی هنری پرنده های زرد شکل گرفته اند.
در این نمایشگاه ۴۲ مجسمه به نمایش گذاشته میشود هر کدام روایتی ست از لمس جهان با نگاهی متفاوت بی واسطه بی قالب و سراسر از دل همچنین اجرای زنده ای توسط کودکان در قالب یک آیین شاعرانه هر روز در گالری کلهر برگزار خواهد شد تا تماشاگر را از یک بیننده صرف، به بخشی از این تولد هنری تبدیل کند
استاد محمود کلهر مدیریت گالری کلهر رشت در یادداشتی درباره این نمایشگاه نوشت: گاهی آدم خیال میکند مجسمه فقط یک تکه سنگ یا گِل است که به دست هنرمند شکل گرفته. اما وقتی در برابر کارهای این بچهها میایستی، میفهمی اشتباه میکردی. اینجا مجسمهها فقط فرم و حجم نیستند، بلکه تکههایی از جاناند. انگار لحظهای کوتاه از روح شفافشان روی زمین فرود آمده و شکل گرفته است.
دستهای کوچکشان با بیدقتیِ زیبا و بیقاعدگیِ کودکانه، چیزهایی میسازد که ما از پس سالها آموزش و تجربه از دست دادهایم. هیچ تلاشِ آگاهانهای برای کامل بودن در کارشان نیست، هیچ میلِ پنهانی به جلب توجه. تنها چیزی که هست، صداقت است. همان صداقتی که ما در ازدحام زندگی، لابهلای حساب و کتابها و نقابها جا گذاشتهایم.
این مجسمهها سادهاند، اما همین سادگی قلبت را تکان میدهد. گاهی یک فرم نیمهکاره، بیشتر از هر اثر کامل و بینقصی با تو حرف میزند. انگار به زبان بیزبانی میگوید: «من همینم. بیهیچ پوششی. بیهیچ ادعایی.» و تو ناگهان حس میکنی چقدر دلت برای این بیپیرایگی تنگ شده است.
پرفورمنسشان هم چیزی شبیه معجزه است. نه نمایشی برای سرگرم کردن، نه حرکتی حسابشده برای گرفتن تحسین. آنچه میبینی، حضور بیواسطهی انسان است؛ حضوری بینقاب، پر از خامی و پر از نور. شاید حرکاتشان به چشم ما بیقاعده باشد، اما در همان بیقاعدگی، نظمی وجود دارد که به قلبت راه پیدا میکند. نظمی که چیزی شبیه یادآوریست: یادآوری اینکه زندگی میتواند همینقدر صادقانه، همینقدر بیواسطه باشد.
اینجا، در این نمایشگاه، تماشاگر بودن معنای خودش را از دست میدهد. تو ناگهان خودت را در میانهی ماجرا پیدا میکنی. در برابر هر مجسمه، انگار آینهای روبهرویت قرار گرفته. آینهای که نه صورتت را، که بخشهای گمشدهی روحت را نشان میدهد. شاید همان کودک درونت، همان تکه حقیقتی که سالهاست در هیاهوی بزرگسالی خاک گرفته.
این نمایشگاه فقط مجموعهای از آثار هنری نیست. فرصتیست برای بازگشت. برای مکث کردن. برای شنیدن صدای درونی که مدام خاموشش کردهایم. اینجا هنر به معنای واقعیاش جریان دارد: زندگی کردن، بیهیچ نقاب و بیهیچ تظاهر.
دیدگاهتان را بنویسید