وقتی عنصر عشق به کما میرود، ترس و لرز و مرگ رقصان شوند یاداشتی بر متن و اجرای نمایش «لاموزیکا»
به قلم علیرضا روح نواز
نمایش لاموزیکا: کارگردان: نگین فلاح
بازیگران: پونه پورقربانی، عادل پیروی، بهرام مقامی
مشاور کارگردان: محمد پور جعفری
عکاس صحنه: شیما جنابی مکان اجرا: پلاتوی آموزشگاه هنری افرا
یادآوری: آگاهیم هنر نمایش صرفا در واگویی رنج ادمی نیست؛ بلکه تماشایی کردن آدمهای خاص و نخبه و آزاد اندیش است که در حفظ شرافت و کرامت انسانی در این هیاهوی ابلهانه وبشدت مزخرف و پوچ و تهی از معنویت، تا حد فنا شدن ایستادگی میکنند و در این کشاکش دراماتیکی که همان کنشها و واکنشهای کاراکترهاست یا شرافت مندانه جان می بازند و یا بدسگالان را بدرک واصل و یا حداقل از متن به حاشیه میرانند تا فرصت یا مجال برای تنویر افکار عمومی( مخاطبان) زمینه را برای شکل گیری جامعه ای سالم در حد متعارف که احاد جامعه به حداقل حقوق فردی و جمعی در امور اقتصادی و فرهنگی و موثر بودن در وضع قوانین اجتماعی بشکل عادلانه و منصفانه دست یازند ونیز آگاهیم که در جهان متن کاراکترها فارغ از جنسیت و خصلت روحی و اخلاقی بواقع نماد اندیشه های خوب و نیک در تقابل بینش و نگرش مخرب و پلشت اند و ذکر این مقدمه به این خاطر بود که کارگردان چه با تجربه چندین ساله باشد و یا در آغاز این مسیر پر سنگلاخ گام بر میدارد، باید از قبل متنی که برای نمایش دادن انتخاب میکند، پاسخگوی این سوال مخاطب یا مخاطبان باشد که در تماشایی کردن متن چه هدف یا اهدافی در سر داشته و نیز موضوع و محتوای متن به کدام نیاز روحی و فکری در زمان اکنون پاسخ میدهد؟ آیا متن در راستای اقتضای زمانه است؟ ایا برای فضای غالب بر افکار عمومی در همه امورات اجتماعی، جنبه کاربردی و یا راهبردی دارد؟ و چندین سوال دیگر . راقم در یک منظر کلی سوای نقاط مثبت و منفی کم و کیف اجرا، در رابطه با نمایشی کردن متن لاموزیکا در این برهه از زمان را بجا و هوشمندانه تلقی میکنم و سبک و سیاق نگارش متن سلیقه و علقه تفکر و اندیشه پسامدرن نویسنده را بازتاب میدهد.
در نگاه کلی به تمامیت متن، بافت و فرم و ساختار درام بر اساس قواعد نگارش پست مدرن، فاقد پلات یا طرح یا همان علیت یا سببیت رخ دادن رویدادها در چرخش گیج کننده و نا منظم توالی زمان فیزیکی است.
به تعبیر دیگر مولف (دوراس) زمان وقوع حوادث و اتفاقات درام را در هم میشکند تا زنجیره زمان فیزیکی که در ادبیات عصر مدرن لحاظ میشد، از هم گسسته گردد. در چنین فضایی که مملو از ابهام و ایهام و مغشوش است و تاکید مولف در راستای القای اندیشه معنا باختگی و تهی بودن متن از منظر پیام و معنا است. این بینش ریشه در مسائل سیاسی اقتصادی اجتماعی فرهنگی دارد. و خاصه سبک زندگی انسان است که توسط قدرتهای مرئی و نامرئی در مهندسی افکار عمومی به نفع نظام سرمایه داری با تفکر الحادی و استحمار آدمها است. پدیدار شدن چنین آشفتگی در متن به واقع کنایه از سرگشتگی و حیرانی و از خود بیگانگی و مسخ شدگی انسان معاصر است که هنوز وحشت زده ازدو جنگ جهانی است.جوامع اروپایی می پنداشت با تکیه بر علم و تجربه و تکنولوژی و وضع قوانین اجتماعی و طرد خدا باوری و ارتقاء دادن به مقام انسان در حد خدا گونگی رفاه و آسایش و در یک کلام بهشت موعود را در روی زمین محقق خواهد کرد اما کنون در فرا روی خود جهنمی می بیند که بمراتب وحشتناک تر از آن جهنمی است که در عصر ماقبل رنسانس در اتاق اعتراف کلیساها میخریدند و بهشت می فروختند.
در فرازی از متن ان ماری( پونه قربانی) و در فرازی میشل ( عادل پیروی) خطاب به آن ماری( پونه پور قربانی) ما همه چیز داشتیم خانه منزل ماشین وسایل زندگی…آن روزهای آخر یادته؟ آن ماری؛ با پوز خند: جهنم واقع؟
میشل: آره جهنم واقعی.
لذا نویسندگانی همچون مارگریت دوراس بنابر اصول دوازده گانه شیوه نگارش به سیاق پست مدرن در هنگام نوشتن متن متمرکز در این پارادایم است که اصل بنیادین تمرکز گرایی را مخدوش کند. لذا نظامند کردن پازلهای در هم ریخته چنین درامهایی متکی به خلاقیت و ابتکارات و تمهیدات کارگردان است.
نگین فلاح بعنوان کارگردان
می دانست که با متنی هماوردی میکند که هم باید به جزئیات متن امعان نظر داشته باشد و رویدادها که دفعتا دچار تغییر زمان و فضا میشوند، از هم تفکیک و در هدایت بازیگران اصلی( پونه پور قربانی، عادل پیروی) دقت لازمه را اعمال کند تا با کنشهای مناسب مفاهیم درون متنی که در توالی نامنظم موقعیتها اشاره گذرا به بینش پسامدرن دارند، در حد متعارف برای مخاطبان محسوس و ملموس باشند.مثلا، میشل شغلش معماری و در امر اپارتمان سازی است. این نشانه است مبنی بر تاکید نظرات کسانی است که آبشخور [تفکر پست مدرن را در تغییرات بنیادین در معماری تلقی میکنند.
در سال ۱۹۷۲ پروژه مسکونی پرویی ایگو در شهر سنت لوئیس میسوری را غیر قابل سکونت اعلام شد و با دینامیت منفجر کردند، معمار پست مدرن بنام چارلز جنکس این حادثه را روز مرگ مدرنیسم اعلام کرده است. منبع: کتاب پست مدرن ، مؤلف گلن وارد _ ص ۳۳
سر آغاز تفکر پسامدرن یاد میکنند. بدیهی است که در مواجهه با چنین متنهایی سوای سواد و بینش و هدایت کارگردان، نبوغ و استعداد فطری و ذاتی تک تک بازیگران بسیار ضروری است.
از شاخصه های پست مدرن واژگان (پایان، مرگ، عدم قطعیت)
بارها شنیده شده و میشود. به عنوان نمونه پایان تاریخ مرگ مولف، مرگ هنر، مرگ سینما پایان دیالوگ ودر این متن از زبان آن ماری و میشل در پاره گفتارهایشان (پایان، مرگ) شنیده میشود.
در صحنه ای آن ماری: دارم فکر میکنم به پایان ودر صحنه تلویزیون پایان خبر را اعلام میکند و توسط آن ماری تلویزیون خاموش میشود و در موقعیتی ،میشل چرا نمی تونیم با هم حرف بزنیم؟
آن ماری ، که چی بشود؟ دیگه بیش ازین ، بالاتر از این کاری نمیشود کرد. میشل، می تونستیم مرده باشیم…یا منظورت مرگ هم بود؟ آن ماری شاید بله منظورم مرگ هم بود. در این موقعیت مفهوم کنایه از مرگ گفتمان و یا پایان دیالوگ است.
متنهای که بر سیاق تک گویی ویا مونولوگ است نوشته میشوند تاکیدی است بر تنهایی و غربت انسان معاصر؛
ایحال هنوز تعریف جامع و مانع از تفکر پست مدرنیه نشده است. ( علاقمندان برای مطالعه به کتاب / پست مدرن ، مؤلف/ گلن وارد_ کارگردانی تیاتر پست مدرن آفرینش معنا در نمایش مولف جان ویتمور رجوع کنند، خالی از لطف نیست مطالعه کتاب چرندیات پست مدرن مولفان: آلن سوکال و ژان بریکتون که در رابطه با سوءاستفاده روشنفکران از پست مدرن است و اما کارگردانی، با استناد به چند میزانسن ناب، نگین فلاح بعنوان کارگردان یا هدایت بازیگران و رعایت اصل بنیادین جوهره متن یعنی سکوت کش دارد، بی رمقی و بی علاقگی در کنش و واکنش بازیگران در چند صحنه ، کرختی، سردی و تنفر از برقراری ارتباط کلامی و در عالب طراحی حرکت و رفتار دو کاراکتر دریک فضای بسته ( لابی هتل ) عدم تبادل نگاه گرم و صمیمی و واکنش مناسب طرفین که بظاهر کلام و رفتار محبت آمیز داشتند، در خلق تصاویر نمایشی که هم وزن و متناسب با فضای شک و تردید و سوءظن و شکاکیت بود، مشخصا موفق شد از سطح متن عبور کند و آشوب نهفته در جوهره دیالوگها که حاکی از تعارضات و اضطراب و دلهره در جان و روح آن ماری ( پونه پور قربانی ) و میشل نوت ( عادل پیروی) بود بشکل قابل اعتنا دراماتیکی به منصه ظهور برساند. به تعبیر دیگر غالب وجهه تماشایی بر کلیت متن سیطره داشت.
متاسفانه بار وزین و اساسی این نوع از نمایش که بر دوش دو رکن مهم، سکوت و پرهیز از شتابزدگی در تبادل و تعامل در کنشهای احساسی و عاطفی است، در چند موقعیت کم رنگ و در چند رویداد خوب و جالب تماشایی شد. فضای وهم آلود و مبهم که در رویدادها و اتفاقات مشهود بود و بمانند دیواری قطور مانع از عبور به آنسوی.
کالبد زمخت متن اعم از ترس، نومیدی، تصمیم به خود کشی، تعارض شدید و مخرب دو کاراکتر با خود و دیگری داشتند، بی پروایی در اعتراف کم و کیف مورد اروتیسم ، مرگ اندیشی ، درهم ریختگی زمان اتفاقات و سر در گمی در انتخاب نگرش( جهان بینی ) که آدمی را از ورطه خود بیگانگی نجات دهد، سوء تفاهم ، نفرت و خشونت، حسادت، احساس حقارت و خود باختگی بود، با خلاقیت کارگردان و نقش آفرینی خوب بازیگران، موجب شکاف در این دیوار کج و معوج و زمخت متن شد تا مخاطبان از مفاهیم و معنای نمایش بهذوقت تماشایی شدن، بی نصیب نمانند.
رخ دادن این اتفاق دراماتیکی دلالت بر موفق ظاهر شدن تیم اجرایی دارد. سبک بازی درونگرای پونه پور قربانی در تقابل با بازی درونگرای عادل پیروی موجب شد تا وی در آنات نمایش اعم از رخوت و کرختی با چاشنی رفتار و گفتار سر سنگین و غرور و مرموز بودن که از روحیات کاراکتر آن ماری سرچشمه میگرفت،در ایفای نقش موفق ظاهر شود. در فرازی از رویداد درام میشل به ماری میگوید وحشتناک بود. من به خود تو حسادت میکردم.
به آن بخش مخفی و مرموزت اینکه مولف یه شآنیت خاص و ویژه به آن ماری میدهد، و میشل را به لحاظ عدم شناخت روحیات همسرش در وحشت جانکاه قرار میدهد. در این موقعیت بینش فمینیستی مولف کاملا مشهود است و کارگردان ( نگین فلاح) در راستای نیت مولف، در غالب صحنه ها درجدال کلامی و کنشهای فیزیکی دو بازیگر، حمله های تند با خشونت آن ماری به میشل را پر رنگ تماشایی کرد و هرگاه دو کاراکتر در زمان حال هستند کلام و رفتاری ملایم و عاری از درشت گویی دارند و هرگاه نقبی به گذشته خود میزنند بمانند سگ و گربه بهم می پرند. منظور مولف عدم تفاهم و واگویی عصیان مشرف به انفجار علیه وضعیت ناهنجار عصر مدرنیته است و… اعترافات آن ماری و میشل در رابطه با خیانتی که بهم کرده بودند، دهن کجی به موضوع اعتراف به گناه در کلیسا نزد کشیش است. حضور ماری در جنگل برای آرامش روحی بود حال آنکه جنگل قلمرو وحوش است.
آن ماری برای رسیدن به آرامش قصد رفتن به آمریکا را دارد.رمولف با ظرافت تمام، زندگی در فرانسه اعم از منزل و هتل سینما را اضطراب آور و آمریکا را به جنگل مدرن تشبیه کرد.در خاتمه به کارگردان که فهم مطلوب از متن داشت و بازی شناور وجالب پونه پور قربانی و ایفای نقش خوب عادل پیروی و به محمد پور جعفری بعنوان مشاور هنری و به عوامل اجرایی نمایش، خسته نباشید و دست مریزاد میگویم.
دیدگاهتان را بنویسید